سلطان غم
هموطن غربت نشین حالا بیا ما رو ببین
یکی بجات داد می زنه ای عاشق ایران زمین
تو ناجی شقایقی براش فقط تو لایقی
تو این دیار غم زده شاید فقط تو عاشقی
رنگ دلا سیاه شده کار همه گناه شده
خورشیدمون تو اسمون رنگش چه بی پناه شده
ای هم زبون بچگیم مرحم شدی به خستگیم
گرچه جدا از تو منم با تو می سازم زندگیم
_________________
~~
دلم گرفت. . .
دلم گرفت ای هم نفس ، پرم شکست تو این قفس
تو این غبار تو این سکوت ، چه بی صدا نفس نفس
از این نا مهربونی ها ، دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهایی ، یه روز دستاتو می گیرم
تو این شب گریه می تونی ، پناه هق هقم باشی
تو ای همزاد هم خونه ، چی میشه عاشقم باشی
دوباره من ، دوباره تو، دوباره عشق ! دوباره ما
دو هم نفس ، دو هم زبون ، دو هم سفر، دو هم صدا
تو ای پایان تنهایی ، پناه آخر من باش
تو این شب مرگی پاییز ، بهار باور من باش
بذار با مشرق چشمات ، شبم روشن ترین باشه
می خوام آیینه خونه ، با چشمات هم نشین باشه